لپتاب درست شد، دارم به مفهوم گنگ» خود گنگ فکر میکنم، که البته نتیجه‌ای تا الان نداشتم، صرفا بر حیرتم بیافزود. میدونم خیلی کار هست جوری که نباید بنویسم، ایضا اگه زیاده گویی کنه انسان خودش رو در سطح آورده، که البته دارم فکر میکنم چندنفری که منو میشناسن چی فکر میکنن، چون یه سبقه‌ی کمابیش چرتی هم داشتم من. 

یادم میاد که قول داده بودم کتابمو بنویسم، هی میخوام لینکش رو که تا اینجا نوشتم رو بهتون بدم، میبینم که اونجا نشون مشون ازم هست، حالا Anyway یه گهی میخورم اگه خواست کسی بخونه. چندتا آدم لجن تو چندماه اخیر با من ارتباطاتی داشتن که هر بار یادم میافته میخوام دفترِ وجودم رو پاره پوره کنم، چهار تا نامه برا چار تا آدم تو نروژ فرستادم، الانا باید به دستشون رسیده باشه، سعی دارم از همین الان دوستی چیزی برا خودم ردیف کنم. و آسمون، هیهات از آسمون که لاینقطع و به شکل دلگیرانه و دلسوزانه‌ای داره ما رو خیس میکنه که تا باشه از این خیس شدنا. یه سلامم به ف بکنم که دلش برام تنگ شده بود اما ازم خداحافظی کرده بود، شاد و کامروا باشی عزیزُم. 

و خب ببینید، کماکان فضا فضای فیروزه. و من یه مقدار ( نه که باشم )‌ که میخوام دلتنگت باشم. دلتنگ چایی سیگارا و بوسا و خنده‌ها و بحثای فلسفی و گشنگی و ادامه.

یادم میاد که شاعری سروده بود جهان به اعتبار خنده‌ی تو زیباست. که البته انکار نمی‌کنم،‌ سعی میکنم چشام رو در بیارم، با یه چشم که تاحالا تورو باهاش ندیدن طاق بزنم . فکر می‌کنم ایده خوبی باشه.

بوست‌دار و مخلصت. 

(اسم کوچک.)


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها