لپتاب شده مثل این ماشینایی که یه سره میشن، صبا که میخوام روشنش کنم یه تیکشو باید باز کنم دوتا سیمو بزنم به هم، با صلوات روشنش کنم. قشنگ مثل یه مسافر کش که با پراید مدل ۸۰ لکنتش زبون مشترکی داره تا کار کنه.
غربت که گرفته داره لذت می بره ازم، کریپتو هم که پشت به پشت داره میریزه، قشنگ پیشبینی میکنم تا کجا میریزه بازار و فردا صبح بلند میشم و تا همونجا ریخته و این باحاله، و سوبژهی اصلی این دوران گندام و غیبتِ جونکنِ عزیزه، یه استیصالِ مخفیه چیزی که هست.
شرایط ابزوردِ سقوط تو همهی جلوههای زندگی رسوخ کرده و این واقعا جالب به نظر میرسه.
درباره این سایت