به یارو رفیقم می‌گم چرا خوب نمی‌شم، می‌گه تف تو زندگی این شد جواب آخه؟ پنجاه ساله می‌دونم تف تو این زندگی رو، تو جواب آدم سور عمومی تحویل نده که. راه حل‌های خروج از کرختیش هم نخ‌نماست دیگه. این لپتاب پیر و تخمی از وقتی فهمیده باید ۱۵ ساعت ویدیو رو Force majeure رندر بگیره خراب کرده خودشو به نفس نفس افتاده، که از وقتی یادمه دهن منو سرویس کرده‌ این پیرمرد. همیشه از زندگی‌ای که Force majeure cases توش زیاد باشه متنفر بودم که البته این تنفر ظاهرا خلاف طبیعت زندگیه و لعنت بهش. یارو تو رادیو می‌گه Just do it. جاست دو چی پفیوز؟‌ اون It ملعون رو بشکاف برا ما جُهّال زمان. حالا این خیال سیال که تو بی‌جا می‌کنی بشینی و دست رو دست بذاری البته هست، اما از اونم باید بپرسه آدم که من اگه دستمو رو دستم نذارم، رو کجا بذارم؟‌ رو کجام بذارم؟‌ رو کجات بذارم؟ اینور، اونور، یه کار این دنیای ماشینی قشنگ کرده باشه، ن مغز و مغ و ریشه‌ی ماست. شده‌ لحظه‌هایی که بر خلاف تمام این جریان سعی می‌کنی فکرت رو خیلی شیک رو چندتا Pivot تخس کنی، اما یکاره می‌بینی نه، واقعا این مغز برای این‌همه دغدغه ساخته نشده و به ناچار و ناخواه و نازهرمار از بلند پروازی دست می‌شوری. خیلی لجگرا باشی به طور مبالغه‌‌آمیزی افسرده و تخمی می‌شینی گوشه خلوتت و به دنیای دست‌نایافتنی فکر می‌کنی که انگار واقعا خدایی که آفریده‌تش بویی از منطق نبرده. خلاصه اینطوره، هر روز قراره دست پر به تعداد انگشت‌های دست به معماهای مختلف بخوری که ‌‌‌شاید بتونی یکی‌ دوتاشو بعد کلنجار‌های زیادی حل کنی. البته کارفرمایی هم هست به اسم زمان که همیشه شاش داره و بعد از ۱۶، ۱۷ ساعت که بالاسرت واستاد، میزنه تو سرت تا بیهوش بشی. فردا صبح دوباره مثل مجسمه ابوالهول[*] بالا سرت وامیسته بیدارت می‌کنه خرکشت می‌کنه پا معماهایی که روح و تنت رو خراش می‌دن.حالا اون از خدا بی‌خبری که جا انداخت آدمی که معما بیشتر حل کنه خفن‌تره، این کانسپت مزخرف که به یک‌سری پادشاهی می‌رسونه به یک‌سری روزمرگی و استهلاک، فردا ش بیاد دفتر من.


[*] ابوالهول غول افسانه‌ای مصر باستان و اسطورهٔ ادیپ، مخلوطی از انسان و حیوان با پیکری از شیر، مزیّن به بال‌های عقاب و دارای سری شبیه سر مرد است. این موجود افسانه‌ای کسانی را که موفق به حل معمّای او نمی‌شدند می‌کشت.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها