ولی امروز صبح که بلند شدم با خودم می‌گفتم سیگاری که امروز می‌کشم بالاخره بعد از مدت‌ها اون طوری هست که آدم‌های پیروز سیگار می‌کشن، کام‌های عمیق با خیرگی به افق و صدای واضح بازدم‌ها. تو همین فرایند بوت‌لود صبحونه که بودم چندتا حقیقت شتک شد به صورتم، یک این‌که دنیا بیش از اون چه که فکر کنم لایه لایه‌است و بسیار پیچیده‌تر از اونه که من تصور می‌کنم(ته دلم میدونم این نیست) و دومی‌ش این‌که ممد بی‌جا می‌کنی باد می‌اندازی تو گلوت. و این کنش‌ها و واکنش‌ها و جنگ داخلی باعث شده که میرم که برم معتاد وار سیگار امروز رو بکشم، کرخت و خسته دل و بی‌اعتبار، بی صدا و با نگاه‌هایی افتاده، سگرمه‌های درهم حقیقت سوم یادم میاد که شت، من سیگارو ترک کرده بودم. نمی‌دونم اصلا، پاک خل شدم. هوف


مشخصات

آخرین جستجو ها